بدون عنوان
امروز کلافه بودم از زن بودنم همسر بودنم ولی نه از مادر بودنم مادری با همه ی دغدغه هاش دلواپسی ها سختی ها همه و همه شیرینه به خصوص که نازنین پسری مثل محمدرضا هست که وقتی من از خودم و همه چی کلافه ام من رو به وجد میاره و به من یادآوری میکنه که باید زندگی کنم و لذت ببرم. امروز مطمئن شدم که خیلی جاهای کارم اشتباهه ولی هیچ راهی برای جبرانش پیدا نکردم ناخواسته پا جای پای مادرم گذاشتم و برای همسرم هم مادری کردم چه اشتباه بزرگی نمیدونم چرا یه وقتهایی این اشتباه خیلی لذت بخشه ، البته این خصلت زن های ایرانیه که البته باید با یه اصلاح ژنتیکی ریشه کن بشه توقعات همسر و پسرم از من زیاده ، همسری اومد بقیه اش باشه برای بعد ...
نویسنده :
یه مادر
19:16